واژه نامه فارسي و لاتين اصطلاحات روانشناسي 6
معادل فارسی | تعریف | واژه لاتین |
پرورش | جریانی منظم و مستمر که هدف آن هدایت رشد جسمانی و روانی و هدایت رشد همه جانبه شخصیت فرد در جهت فعالیت بشری و هنجارهای جامعه است. | education |
سبک یادگیری | چگونگی یادگیری یادگیرندگان و در واقع راههای شخصی که افراد در جریان یادگیری ، اطلاعات و مفاهیم را پردازش میکنند. | learning style |
هدفهای آموزشی | مواردی که انتظار میرود دانشآموز پس از پایان دوره آموزشی قارد به انجام آن باشد. | education goals |
هدفهای فرایندی | کوششهایی که یادگیرنده برای رسیدن به هدفهای تولیدی انجام میدهد. | process |
هدفهای تولیدی | کوششهای یادگیرنده برای رسیدن به هدفهای فرایندی ، هدفهای تولیدی را به بار میآورد. | product |
روش آزمایشی | معتبرترین نوع پژوهش در زمینه آموزش و یادگیری میباشد. | experiment |
الگوی عمومی آموزش | معرف فعالیتهای اصلی معلم در تدارک و کاربست فعالیتهای آموزشی. | General Teaching Model |
شناخت | کسب آگاهی و یاد گرفتن. | Cognition |
فراشناخت | آگاهی از نحوه آگاهی یافتن و یا یادگرفتن یادگیری. | metacognition |
متغیر پیش بین | متغیری که از روی آن متغیر ملاک را پیشبینی میکنند. | predictive |
متغیر ملاک | متغیری که مورد پیشبینیها واقع میشود. | Criterion |
ارزشیابی آغازین | ارزشیابی مورد استفاده پیش از آموزش را گویند. | preassment |
ارزشیابی تکوینی | ارزشیابی مورد استفاده حین آموزش را گویند. | formative evaluation |
ارزشیابی تراکمی | ارزشیابی مورد استفاده در پایان آموزش را گویند. | summative evalation |
هوش | توانایی حل مسئله و پرداختن به مسائل انتزاعی. | Intelligence |
درماندگی آموخته شده | به حالت یادگیرندگانی گفته میشود که کوشش را با یادگیری مرتبط نمیدانند. | learned helplessness |
سبک یادگیری عاطفی | در برگیرنده شخصیت و ویژگیهای هیجانی یادگیرنده مثل پشتکار ، تنها یا گروهی کار کردن. | affective learning style |
سبک یادگیری شناختی | در بر گیرنده ادراک ، به خاطر سپاری ، اندیشیدن و حل مسئله از طرف فرد. | cognitive learning style |
سبک یادگیری فیزیولوژی | در برگیرنده فرد به محیط فیزیک موثر بر یادگیری فرد. | physiological learning style |
رفتار ورودی | موقعیتی که یادگیرنده در آغاز آموزش قرار دارد، رفتار ورودی او را مشخص میکند. | (behavior(entering (entry |
تحلیل تکلیف | تعیین مهارتها ، دانشها و اطلاعات سطح پایین که یادگیرنده باید در اختیار داشته باشد، تا به هدف آموزش تازه دست یابد. | task analysis |
یادگیری موقعیتی | اعتقاد به اینکه دانش و شناخت وابسته به موقعیت و مقاصد و تکالیفی است که در آنها به کار میرود. | situated learning |
تکالیف اصیل | منظور موقعیتهای عینی و عملی زندگی است. | authentic tasks |
نظریه سازندگی یادگیری | اعتقاد به اینکه یادگیرندگان بر اساس تجارب شخصی دانش را میسازند. | constructvism |
یادگیری معنادار | یادگیری معنادار از راه ایجاد ارتباط بین مطالب تازه و مطالب قبلا آموخته شده ایجاد میشود. | meaningful learning |
آموزش اکتشافی | در این نوع آموزش دانش آموز وادار میشود تا خودش به کشف و ساختن دانش بپردازد. | discovery learning |
سرعت ادراکی | سرعت یادگیرندگان به تکالیف شناختی را گویند. | cognitive tempo |
ساخت | عبارت است از ساختمان ذهن یا اندیشههای فرد. | structure |
عملیات ذهنی | ساختهای شناختی بالاتر را معمولا عملیات ذهنی گویند. | operations |
طرحواره | به ساختهای شناختی دوره کودکی طرحواره گفته میشود. | schema |
حافظه روندی | حافظه مربوط به چگونگی انجام امور به ویژه فعالیتهای فیزیکی و جسمانی را گویند. | procedural memory |
حافظه معنایی | ذخیره شدن معانی حافظه معانی را تشکیل میدهد. | semantic memory |
یادگیری | ایجاد تغییر نسبتا پایدار در رفتار یا توان رفتاری که حاصل تجربه است. | learning |
توان رفتاری | توان رفتاری حاکی از آن است که یادگیری در یادگیرنده نوعی توانایی ایجاد میکند که تغییر حاصل تغییر در تواناییهای اوست، نه صرفا تغییر در رفتار ظاهری. | behavioral potentiality |
آموزش | فعالیتی که به آسان سازی یادگیری از سوی معلم منجر میشود. | instruction |
سنجش | وقتی در اندازه گیری به جای آزمودن یا علاوه بر آن از وسایل دیگری استفاده شود به آن سنجش گویند. | assessment |
ارزشیابی هنجاری | ارزشیابی که ملاک آن نوعی هنجار گروهی و نسبی است نه ملاک مطلق از پیش تعیین شده. | mormative evalution |
کارآموزی | گسترش نگرش ، دانش ، مهارت و الگوی رفتاری مورد نیاز برای انجام مناسب یک تکلیف یا شغل معین. | training |
تقویت کننده نخستین | تقویت کننده مثبتی که نیازهای فیزیولوژیک را برطرف میکند و ذاتا اثر تقویتی دارد. | primary reinforcer |
تقویت کننده شرطی | تقویت کنندهای که ذاتا اثر تقویت کنندگی ندارند، بلکه در اثر مجاورت با تقویت کنندههای نخستین خاصیت تقویتی پیدا میکند. | conditioned reinforice |
تقویت کننده اجتماعی | تقویت کنندهای که بوسیله دیگران و در یک موقعیت اجتماعی به فرد داده میشود. | social reinforcer |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر