وای به حال جامعه مسلمين از آن وقت كه گروهی خشكه مقدس يك دنده جاهل بیخبر، پا را به يك كفش كنند و به جان اين و آن بيفتند. چه قدرتی میتواند در مقابل اين مارهای افسون ناپذير ايستادگی كند؟
توصیف علی علیه السلام از روحیه خوارج: "مردمی خشن، فاقد انديشه عالی و احساسات لطيف، مردمی پست، برده صفت، اوباش كه از هر گوشهای جمع شدهاند و از هر ناحيهای فراهم آمدهاند. اينها كسانی هستند كه بايد اول تعليمات ببينند. آداب اسلامی به آنها تعليم داده شود، در فرهنگ و ثقافت اسلامی خبرويت پيدا كنند. بايد بر اينها قيم حكومت كند و مچ دستشان گرفته شود نه اينكه آزاد بگردند و شمشيرها را در دست نگه دارند و راجع به ماهيت اسلام اظهار نظر كنند".
خوارج، روحشان روح عصبيتهای ناروا و خشكه مقدسيها و جهالتهای خطرناك و رفتارشان خشك و خشونت آمیز بود.
خوارج به عنوان طرفداران يك مذهب، دست به فعاليتهای تبليغی حادی زدند. كم كم به فكر افتادند كه به خيال خود ريشه مفاسد دنيای اسلام را كشف كنند. به اين نتيجه رسيدند كه ما بايد با مفاسدی كه به وجود آمده مبارزه كنيم، امر به معروف و نهی از منكر نمائيم.
خوارج روی همان جمود و خشكی و تعصب خاصی كه داشتند میگفتند تكليف امر به معروف و نهی از منكر تعبد محض است. شرط احتمال اثر و عدم ترتب مفسده ندارد. نبايد نشست در اطرافش حساب كرد. مدعی بودند بايد با چشم بسته انجام داد. طبق همين عقيده قيام میكردند و يا ترور میكردند. میگفتند امر به معروف و نهی از منكر مشروط به چيزی نيست و در همه جا بدون استثنا بايد اين دستور الهی انجام گيرد.
خوارج معتقد بودند ايمان تنها عقيده قلبی نيست، بلكه عمل به اوامر و ترك نواهی جزء ايمان است. ايمان امر مركبی است از اعتقاد و عمل. خوارج معتقد بودند کسیکه مرتكب گناه كبيره شود مثلا دروغ يا غيبت يا شرب خمر، كافر است و از اسلام بيرون است و مستحق خلود در آتش است. عليهذا جز عده بسيار معدودی از بشر همه مخلد در آتش جهنمند. تنگ نظری مذهبی از خصيصههای خوارج است. اينها به واسطه اين عقائد، صبح كردند در حالی كه تمام مردم روی زمين را كافر و همه را مهدور الدم و مخلد در آتش میدانستند.
خوارج مردمی عبادت پيشه و متنسك بودند. شبها را به عبادت میگذراندند. بیميل به دنيا و زخارف آن بودند. ابن عباس آنها را چنين وصف كرد: "از كثرت عبادت پيشانيهايشان پينه بسته است. دستها را از بس روی زمينهای خشك و سوزان زمين گذاشتهاند و در مقابل حق به خاك افتادهاند همچون پاهای شتر سفت شده است". خوارج به احكام اسلامی و ظواهر اسلام سخت پايبند بودند. دست به آنچه خود آن را گناه میدانستند نمی زدند. از كسی كه دست به گناهی میزد بيزار بودند. غلام يكی از آنان به زيادبنابيه گفت نه روز برايش غذائی بردم و نه شب برايش فراشی گستردم. روز را روزه بود و شب را به عبادت میگذرانيد.
خوارج مردمی جاهل و نادان بودند. در اثر جهالت و نادانی حقايق را نمی فهميدند و بد تفسير میكردند. همه كسريهای خود را میخواستند با فشار آوردن بر روی ركوع و سجودهای طولانی جبران كنند.
مردمی تنگ نظر و كوته ديد بودند. در افقی بسيار پست فكر میكردند. اسلام و مسلمانی را در چهار ديواری انديشههای محدود خود محصور كرده بودند. مانند همه كوته نظران ديگر مدعی بودند كه همه بد میفهمند و يا اصلا نمیفهمند و همگان راه خطا میروند و همه جهنمی هستند. اينگونه كوته نظران اول كاری كه میكنند و اينست كه تنگ نظری خود را به صورت يك عقيده دينی در میآورند، رحمت خدا را محدود میكنند، خداوند را همواره بر كرسی غضب مینشانند و منتظر اينكه از بندهاش لغزشی پيدا شود و به عذاب ابد كشيده شود. بعضی از خشك مغزان را میبينيم كه جز خود و عدهای بسيار معدود مانند خود، همه مردم جهان را با ديد كفر و الحاد مینگرند و دائره اسلام و مسلمانی را بسيار محدود خيال میكنند. خوارج زود تكفير و تفسيق میكردند تا آنجا كه اسلام و مسلمانی را منحصر به خود میدانستند و ساير مسلمانان را كه اصول عقائد آنها را نمیپذيرفتند كافر میخواندند. هر صاحب فضيلتی را به نوعی متهم كردند به طوری كه در تاريخ اسلام كمتر صاحب فضيلتی را میتوان يافت كه هدف تير تهمت اين طبقه واقع نشده باشد. يكی را گفتند منكر خدا، ديگری را گفتند منكر معاد، سومی را گفتند منكر معراج جسمانی و چهارمی را گفتند صوفی، پنجمی را چيز ديگر و همينطور، به طوری كه اگر نظر اين احمقان را ملاك قرار دهيم هيچوقت هيچ دانشمند واقعی مسلمان نبوده است.
وای به حال جامعه مسلمين از آن وقت كه گروهی خشكه مقدس يك دنده جاهل بیخبر، پا را به يك كفش كنند و به جان اين و آن بيفتند. چه قدرتی میتواند در مقابل اين مارهای افسون ناپذير ايستادگی كند؟
منبع: کتاب جاذبه و دافعه علی (ع) اثر استاد مطهریبه نقل از: حیات داوود // صداي معلم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر